بافت شروع کرد به خواندن صورت‌های مالی و توجه به نسبت‌های بنیادی، به خصوص جریان آزاد نقدی. او نمی‌خواست سهمی را بخرد، قیمتش کمی بالاتر برود و با فروش آن، اندکی سود به دست بیاورد. بلکه می‌خواست جریان درآمدی ایجاد کند که با این درآمد، سهم‌های بیشتری بخرد و به جادوی بزرگمهر دست یابد.

او نمی‌خواست به سفته‌بازی و نوسان‌گیری بپردازد. بلکه می‌خواست طبق تعریف بنجامین گراهام، سرمایه‌گذرای هوشمند باشد. به همین دلیل وارن بافت، کتاب گراهام را انجیل سرمایه‌گذاری می‌داند.

امروز که سهم را می‌خرید، خیلی وسوسه‌کننده است که فردا، هفته بعد و ماه بعد، پشت سر هم مثبت بخورید. اما اگر در مورد ۲۰ سال بعد این صنعت از شما سوال شود، شاید نظری نداشته باشید. در این صورت شما باهوش هستید و صبور نه. درست برعکس فرمول وارن بافت.

به همین دلیل او بجای نوسانگیری به تحلیل بنیادی روی آورد.